بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله الحکیم:
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً»[۱]
عید سعید غدیر را که عید ولایت و امامت است به همه مسلمانان جهان بهویژه شیعیان تبریک عرض میکنم.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوَلَایَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ المعصومین (علیهمالسلام)»
روایات از ائمه معصومین (علیهمالسلام) در حد تواتر وارد شده که آیه شریفه اکمال دین در غدیر خم نازل شده است.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در حجه الوداع در سال دهم هجرت ۱۸ ذیحجه الحرام که از مکه به مدینه بر میگشتند، هنگامی که به غدیر خم (نزدیک جحفه) رسیدند به فرمان خداوند دستور دادند که قافله (کاروان حجاج) توقف کند. پیشتازان باز گشتند و واماندگان ملحق شدند و خود را به قافله رساندند و شاید نجوی و زمزمه داشتند که چه هنگامهای رخ داده که پیامبر مهربان که رحمه للعالمین است و مؤمنین را دوست دارد، در این صحرای سوزان حجاز دستور توقف داد.
«وَ کَانَ یَوْماً قَائِظاً شَدِیدَ الْحَرّ» روز بسیار گرمی بود که از شدت گرما – بیشتر کاروانیان نیمی از عباهای خود را بر سر و نیم دیگرش را زیر پای خود انداخته بودند. به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) مردم از پالانهای شترها منبری تشکیل دادند و ایشان بر منبر قرار گرفت و بعد از حمد و ثنای الهی و خواندن حدیث ثقلین: نادی بأعلی صوته ألستُ أولی بکم من أنفسکم؟ قالوا بلی فأخذ بید علی (علیهالسلام) و رفعها حتی بان بیاض ابطیهما و قال من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آن صحرای غدیر خم فرمود: «الست اولی بکم منکم بانفسکم» آیا من اولی به شما از خود شما نیستم؟ گفتند آری. در این هنگام علی بن ابیطالب را صدا زد و دست او را گرفت بالا برد تا حدی که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد.
آنگاه فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله». هرکه را من مولای او (و سرپرست او) هستم علی (علیهالسلام) مولا و سرپرست او خواهد بود. سپس گفت بارالها دوست بدار هرکه علی را دوست میدارد و دشمن بدار هر که با علی دشمنی میکند و یاری کن هرکه علی را یاری کند و مخذول کن هرکه علی را مخذول کند.
در این سرزمین (غدیرخم) آیه تبلیغ نازل شده[۲] «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»
تنها آیهای است در قرآن که مشتمل بر تهدید است، خطاب به پیامبر است که آنچه بر تو نازل شده به مردم بگو و اگر تبلیغ نکردی – رسالت خدا را انجام ندادهای!
عجبا پیامبری که علت غائی خلقت کائنات است و در عظمت او آمده «لولاک لما خلقت الافلاک»[۳] پیامبری که به گفته ابن عباس: خدای تعالی هیچ کس را بهتر و گرامیتر از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزد خود، خلق نکرده و به این جهت به جان هیچ کس جز به جان پیامبر (صلی الله علیه و آله) سوگند نخورده است.[۴]
در مسئله هلاکت قوم لوط، خداوند خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله) میفرماید «لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَهُ مُشْرِقینَ»[۵] به جان تو سوگند – قوم لوط در مستی گناه خویش سرگردان بودند پس صبحگاهان آن خروش (مرگبار) آنان را گرفت و آن شهر را زیر و رو کردیم و بر آنها سنگهایی از سنگ گِل باراندیم.
چه امر مهمی در پیش است که اگر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) انجام ندهد گویا رسول نیست «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»[۶] و رسالت الهی را انجام نداده است.
جواب: آن امر مهم، خلافت است که انتصابی است نه انتخابی و پیامبر (صلی الله علیه و آله)، علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را به عوان جانشینی بعد از خود منصوب نمود.
در این هنگام آیه شریفه یأس و نومیدی کفار – و اکمال دین – نازل شد « الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً»[۷]
در شأن نزول آیه شریفه در کتب عامه آمده است که ابن حوشب از ابوهریره نقل میکند که گفت هر کس روز هیجدهم ذیحجه را روزه بدارد خداوند برای او روزه شصت ماه را مینویسد و آن روز، روز غدیر خم است.
چون پیامبر (صلی الله علیه و آله) دست علی (علیهالسلام) را گرفت و فرمود آیا من ولیّ مؤمنان نیستم، گفتند آری ای رسول خدا پس گفت هر کس که من مولای اویم علی مولای اوست، پس عمر گفت «بخ بخ لک یا علی اصبحت مولای و مولا کل مؤمن» یعنی: بهبه تو را ای پسر ابیطالب مولای من و مولای هر مؤمنی شدی و خداوند این آیه را نازل کرد «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ….».[۸]
از علمای اهل تسنن ابن جریر الطبری در کتاب «الولایه» و ابونعیم الاصفهانی در کتاب «ما نزل من القرآن بحق علی (علیهالسلام)» خوارزمی در مقتل و… گفتهاند که آیه شریفه اکمال دین در واقعه غدیر خم نازل شده.[۹]
مراد از «یوم» نمیتواند بعثت باشد زیرا مسلمانان – دینی نداشتند تا با آمدن اسلام – کفار ناامید شوند. علاوه باید «الیوم اکملت» قبل از «الیوم یئس» نازل می شد و نمیتواند فتح مکه باشد که در هشت هجرت واقع شد بعثت با فتح مکه دین کامل نشد و برخی احکام بعد از فتح مکه نازل شد و نمیتواند مرا از یوم «مابعد نزول برائت باشد» سنه تاسعه من الهجره زیرا بعد از برائت نیز احکامی نازل شد مانند حدود و قصاصی که در همین سوره آمده است
و نمیتواند یوم عرفه باشد من حجه الوداع (سنه عاشره هجرت) قوت و شوکتی نداشت اسلام تا کفار نومید شوند.
علاوه آیه کلاله و آیه ربا بعد از عرفه نازل شد.[۱۰] بنابراین مراد از «الیوم» روز ۱۸ ذیالحجه سال دهم هجری است؛ روز نزول آیه شریفه اکمال دین است.
احداث اربعه «یأس و نومیدی کفار و اکمال دین و اتمام نعمت و قبول الله دین اسلام را دین ختامی برای بشریت» باید در آن روز جمع باشد مانند روز عید غدیر خم.
مسئله غدیر خم و نزول آیه شریفه تبلیغ و آیه شریفه اکمال دین اختصاص به شیعه ندارد بلکه اهل تسنن نیز قائل هستند مانند احمد بن حنبل در مسند خود و نسائی در خصائص و حاکم در مستدرک و خوارزمی در مناقب و ابن عبدربه در استیعاب و عسقلانی در اصابه و… .
علامه امینی رحمه الله در کتاب الغدیر، حدیث غدیر را از ۱۱۰ نفر صحابی و ۸۴ نفر از تابعین و ۳۶۰ نفر از دانشمندان معروف اسلامی نقل میکند.[۱۱]
برخی از مخالفین گفتهاند کلمه «مولی» به معنی دوست نیز آمده است.
جواب: اولاً در قرآن مجید در آیه شریفه حدید/ ۱۵ « مَأْواکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاکُمْ» مولی به معنی اولی آمده چنانکه سید رضی علم الهدی از علماء سبعه و بیضاوی و زمخشری از علماء اهل تسنن گفتهاند.
و ثانیاً: اگر این کلمه مشترک باشد بین اولی به امر و دوست چنانکه شما میگویید – احتیاج به قرینه معیّنه دارد مانند کلمه عین که مشترک است و در مقام استعمال گفته میشود رأیت عیناً باکیه – رأیت عیناً جاریه و در قضیه غدیر قرینه لفظیه و عقلیه وجود دارد که مراد از کلمه «مولی» اولی به تصرف و سرپرست است.
اما قرینه لفظیه:کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله) که در خطبهاش همان روز غدیر خم فرمود: أَ لَسْتُ أَوْلَى بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُم چنانکه در قرآن آمده است «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[۱۲] و در فراز دیگر خطبه فرمود: «یُوشِکُ أَنْ أُدْعَى فَأُجِیبَ» نزدیک است دعوت حق را لبیک بگویم یعنی انتقال من از دنیا – به آخرت – نزدیک است (۸۱ روز بعد از حجه الوداع – پیامبر (صلی الله علیه و آله) رحلت نمود).
و در فراز دیگر، حدیث ثقلین را متذکر شد و فرمود: « إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی»
اگر کلمه «مولی» به معنی دوست باشد – چرا مسئله اولویت – و مسئله انتقال از دنیا و مسئله ثقلین را مطرح نمود.
اما قرینه عقلیه:
- پیامبر (صلی الله علیه و آله) بعد از خطبه از مردم بیعت گرفت و این بیعت گرفتن – برای رهبری و ولایت مطلقه است نه برای دوستی
- پیامبر (صلی الله علیه و آله) که پیامبر رحمت است و مؤمنان را دوست دارد چطور دستور توقف قافله را داد و آنان را در آن هوای گرم و بیابان داغ نگه داشت.
قال الله الحکیم: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ».[۱۳]
«رحمت» نکره آورده شده برای تعظیم – و آیه شریفه از موارد قصر موصوف است بر صفت. گویا وجود مبارکش، رحمت است برای تمام مردم (مؤمن و کافر) در جنگ احد که دشمنان دندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را شکستند و صورتش مجروح شد اصحاب عرض کردند «لو دعوت علیهم» ای کاش نفرین میکردی بر دشمنان فرمود: «انی لم ابعث لعّاناً و انما ابعث رحمه» خداوند مرا رحمت فرستاده.[۱۴]
محبت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) حتی به امت خود
علامه مجلسی رحمه الله این روایت را در جلد هفتم بحار آورده که در روز قیامت که روز بسیار سختی است و همه مردم حتی پیامبران الهی، وانفسا میگویند یعنی خدایا به فریاد ما برس پیامبر (صلی الله علیه و آله) «امتی امتی» میگوید یعنی خداوندا به فریاد امت من برس.[۱۵]
«لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ».[۱۶]
قطعا پیامبری از خودتان به سویتان آمد که رنج شما بر وی گران و بر هدایت شما حریص و با مومنان دلسوز و به شدت آنان را دوست دارد پیامبری که برای همه مردم بویژه برای مومنان رحمت است چطور مردم را که شاید بیش از صد هزار نفر بودند در آن آفتاب سوزان حجاز نگه می دارد؟
پیامبر(صلی الله علیه و آله) و سلم باید در این روز(۱۸ذیحجه/۱۰هجرت) و در این مکان(غدیر خم) جانشین خود را به دستور خداوند تعیین کند. پیامبر می باید کسی را که علت مبقیه باشد و از حریم اسلام و قران جانبداری کند تعیین نماید؛ کسی که خوراکش نان جو سبوس دار و نمک ساییده بود[۱۷] و لباسش کرباس بود[۱۸]؛ کسی که فرمود: «وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِی هَذِهِ حَتَّى اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَاقِعِهَا، وَ لَقَدْ قَالَ لِی قَائِلٌ أَلَا تَنْبِذُهَا عَنْکَ؟ فَقُلْتُ اغْرُبْ عَنِّی، فَعِنْدَ الصَّبَاحِ یَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَى».[۱۹] یعنی: سوگند به خدا این جبّه را چندان پینه(وصله) زدم تا اینکه از دوزنده آن شرمنده شدم وگوینده ای به من گفت آیا آن را از خود دور نمی کنی؟ گفتم از من دور شو. کسی که فرمود «والله لو اعطیت الاقالیم السبعه بما تحت افلاکها علی ان اعصی الله فی نمله اسلبها جلب شعیره ما فعلته».[۲۰] یعنی: سوگند به خدا اگر هفت اقلیم را با هر چه در زیر آسمانهای آنهاست به من بدهند برای اینکه خدا را معصیت کنم درباره مورچهای که پوست جوئی از آن بگیرم، نمیگیرم.
«قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبَّاسِ دَخَلْتُ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) بِذِی قَارٍ وَ هُوَ یَخْصِفُ نَعْلَهُ فَقَالَ لِی مَا قِیمَهُ هَذَا النَّعْلِ فَقُلْتُ لَا قِیمَهَ لَهَا فَقَالَ (علیه السلام) وَ اللَّهِ لَهِیَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ إِمْرَتِکُمْ إِلَّا أَنْ أُقِیمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلاً»[۲۱]
ابن عباس می گوید امام علی (علیهالسلام) را در ذی قار (نزدیک بصره)دیدم کفش خود را میدوخت پس به من فرمود قیمت این کفش چه مقدار است عرض کردم ارزشی ندارد فرمود به خدا سوگند این کفش من از امارت و حکومت بر شما محبوب تر است مگر بتوانم (در سایه حکومت) حقی را ثابت کنم یا باطلی را براندازم.
کسی باید جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) باشد که فرمود «سلونی قبل ان تفقدونی»[۲۲] و کسی که فرمود «انا بطرق السماء اعلم منی بطرق الارض».[۲۳]
و کسی که فرمود سلونی عما دون العرش فانی لا اسئل عن شیئ دون العرش الا اجبت فیه کلمه لا یقولها بعدی الا جاهل مدّع او کذّاب.[۲۴] قبل از آنکه مرا نبینید (قبل از آنکه از دنیا رحلت کنم)، هر چه میخواهید از من سؤال کنید؛ من به طرق و راههای آسمان از طرق زمین آشناتر و اعلم هستم.
قندوزی حنفی (سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی) در ینابیع الموده (ج۲، ص۲۵۵، باب۴۰، ترجمه موسی دانش) می نویسد: «اخرج احمد بن حنبل فی مسنده و احمد البیهقی فی صحیحه عن ابی الحمراء قال قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): من اراد ان ینظر الی آدم فی علمه و الی نوح فی عزمه، و الی ابراهیم فی حلمه، و الی موسی فی هیبته، و الی عیسی فی زهده، فلینظر الی علی بن ابیطالب (علیهالسلام)».
و نقل عن احمد بن حنبل انه قال: ما جاء لاحد من الصحابه من الفضائل مثل ما لعلیّ بن ابیطالب (علیهالسلام).[۲۵]
خلاصه البحث
یاس و نا امیدی کفار
الیوم یئس الذین کفروا…
الیوم اکملت لکم دینکم…
در آن روز باید احداث اربعه وجود داشته باشد، یاس و ناامیدی کفار، اکمال دین، اتمام نعمت و خرسندی خداوند.
کفار میگفتند «اذا مات محمد یموت ذکره لانه ابتر فنستریح منه»؛ محمد فرزند پسر ندارد و هنگامی که از دنیا رفت نام او نیز تمام میشود و ما استراحت میکنیم.
هنگامی که غدیر را دیدند ناامید شدند و فهمیدند که نمیتوانند دین مقدس اسلام را از بین ببرند.
آنکه دائم هوس سوختن ما میکرد کاش میآمد و از دور تماشا میکرد
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما غافل از آنکه خدا هست در اندیشه ما
الف و لام در کلمه «الیوم» عهد حضوری است و با اینکه مفعول فیه است و باید موخر باشد، مقدم افتاده برای عظمت این روز که دین اسلام از حدوث به صفت بقاء و دوام میرسد و ولایت امام معصوم در کنار نبوت قرار میگیرد و علت مبقیه با علت محدثه هم آهنگ میشود.
اکمال دین
صاحب مجمع البیان از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت نقل میکند که آیه اکمال دین در غدیرخم بعد از آنکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) و سلم، علی بن ابیطالب سلام الله علیه را به خلافت منصوب کرد، نازل شد: (و هو آخر فریضه انزلها الله تعالی ثم لم ینزل بعدها فریضه) و این نصب خلافت بهعنوان اکمال دین، آخرین فریضه الهی بود که محقق شد و بعد از آن فریضه دیگری نازل نشد[۲۶]
به خلیل بن احمد الامامی صاحب کتاب العین فی اللغه (المتوفی۱۷۰) گفتند درباره علی بنابیطالب چه میگویی: «فقال ما اقول فی حق امرء کتمت مناقبه اولیائه خوفا و اعدائه حسدا ثم ظهر من بین الکتمانین ما ملا الخافقین»[۲۷] یعنی: چه بگویم درباره شخصی که دوستانش از ترس و دشمنانش از روی حسد فضائل و مناقب او را کتمان می کردند با این وصف فضائل و مناقب او همه عالم را فرا گرفت.[۲۸]
[۱] . سوره مائده، آیه۲٫
[۲] . مائده/ ۶۷٫
[۳] . بحارالانوار، ج۷۴، ص۶۱۱٫
[۴] . مجمع البیان، ج۵ و ۶، ص۵۲۶٫
[۵] . حجر/ ۷۴٫
[۶] . مائده/ ۶۷٫
[۷] . مائده/ ۳٫
[۸] . شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۶؛ تفسیر یک جلدی بشری، ص۱۰۷٫
[۹] . الغدیر، ج۱، ص۲۳۰؛ احقاق الحق، ج۶، ص۲۵۳؛ الامثل، ج۲، ص۵۹۷٫
[۱۰] . المیزان، ج۵، ص۱۸۵٫
[۱۱] . الغدیر، ج۱، ص۲۳۰٫
[۱۲] . احزاب/ ۶٫
[۱۳] . انبیاء/ ۱۰۷٫
[۱۴] . تفسیر التحریر و التنویر، ج۱۷، ص۱۲۲٫
[۱۵] . البحار، ج۷، ب ۶ من ابواب المعاد، ص۱۲۵٫
[۱۶] . توبه/ ۱۲۸٫
[۱۷] . البحار، ج۴۲، ص۲۶۷- ربیع الابرار زمخشری، ج۳، ص۲۲۲-ینابیع الموده قندوزی، ج۱، ص۴۴۷٫
[۱۸] . البحار، ج۴۱، ص۱۱۰-کنز العمال، ج۱۳، ص۱۸۱٫
[۱۹] . نهج البلاغه، آخر خطبه۱۵۹، ص۵۱۲ ترجمه فیض الاسلام.
[۲۰] . نهج البلاغه، خطبه ۲۱۵، ص۷۱۴، ترجمه فیض الاسلام.
[۲۱] . نهج البلاغه خطبه۳۳، ص۱۱۱، ترجمه فیض الاسلام.
[۲۲] . نهج البلاغه خطبه۱۸۹- البحار، ج۱۰، ص۱۲۸٫
[۲۳] . ینابیع الموده للقندوزی، ج۱، ص۳۰۸، و شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۸۶، و از منابع شیعه احقاق الحق، ج۷، ص۶۱۷٫
[۲۴] . احقاق الحق، ج۱۷، ص۴۶۳، و از منابع اهل سنت المحاضرات للسیوطی، ص۱۷۹، کنز العمال متقی هندی، ج۱۳، ص۱۶۵٫
[۲۵] . ینابیع الموده، ج۲، ص۲۵۵ -المناقب للخوارزمی، ص۸۳، المناقب لابی المعازلی، ص۲۱۲، فرائد السمطین، ص۱۷۰٫
[۲۶] . مجمع البیان، ص۲۴۲٫
[۲۷] . سفینه البحار، ج۲، ص۷۲۱، ماده خلل.
[۲۸] کسی که دم زند از فضل بی نهایت او چو مرغکی است که از بحر تر کند منقار
حدیث فضل علی را تمــام نتوان کرد اگر مــداد شود ابــحر و قــلم اشجــار
بازدیدها: ۱۸