امام جواد علیه السلام در شهر بغداد در ماه ذى قعده سال دویست و بیست هجرى از دنیا رفت و آن هنگام بیست و پنج سال از عمر شریفش گذشته بود.[۱] ایشان در بغداد در حالى که مسموم شده بود شهید شد و در آن هنگام بیست و پنج ساله بود.[۲] این مسئله را امام رضا (علیه السلام) پیشگویی کردند: پس از تولد امام جواد (علیه السلام)، امام رضا (علیه السلام) فرمود: فرزندم به ناحق به شهادت میرسد. اهل آسمان برای او می گریند و خداوندد متعال بر دشمن او و کسی که بر او ستم روا داشته است، خشم می گیرد و طولی نمی کشد که او را به عذاب دردناکی مبتلا میکند.[۳]
کیفیت شهادت امام جواد (علیه السلام)
در بارۀ این که امام محمّد تقی (علیه السلام) به چه نحوی به شهادت رسیدند، اقوال مختلفی وجود دارد که در اینجا به دو قول مشهور اشاره می شود:
الف: معتصم خلیفۀ ستمگر عباسی برادر مأمون و عموی ام فضل دختر مأمون، پیوسته نقشه هایی را برای به شهادت رساندن امام جواد (علیه السلام) اجرا می کرد و در این زمینه با ام فضل نیز همدست و همداستان شده بود که امام جواد (علیه السلام) را مسموم کند؛ زیرا معتصم می دانست که ام فضل از آن حضرت منحرفف شده است و به شدت علیه امام (علیه السلام) موضع گرفته است. بر این اساس ام فضل نیز در خواست معتصم را پاسخ مثبت داد و سمیّ را در انگور جا سازی کرد و در پیش روی آن حضرت نهاد و همین که امام جواد (علیه السلام) از آن انگور خورد، ام فضل پشیمان شد و شروع به گریه کرد حضرت فرمود: گریه ات برای چیست؟ سوگند به خدا، خداوند آنچنان تو را به دردی در ناحیه رحم دچار سازد که جبران پذیر نباشد و به بلایی گرفتارت کند که قابل کتمان نباشد. بر اثر همین نفرین ام فضل بیمار شد و از دنیا رفت.[۴]
ب: ابن ابی دؤاد، یکی از قاضیان معروف زمان معتصم، میگوید:
امام نهم (علیه السلام) در مجلسی با استناد به آیات قرآن و روایات پیامبر خدا برای معتصم ثابت کرد که حد دزدی، قطع انگشتان دست است. سپس انگشتان شخصی که اعتراف به دزدی کرده بود، طبق حکم امام جواد (علیه السلام) و به فرمان معتصم قطع شد.
سه روز پس از این ماجرا نزد معتصم رفتم و گفتم:« خیر خواهی برای امیر المؤمنین امری واجب است.» بعد به او گفتم در مجلسی که همه فقها و دانشمندان، وزیران، نویسندگان و فرماندهان جمع شده اند و اخبار آن به گوش مردم می رسد، صلاح نیست خلیفه همه نظرها را رد کند و نظر فردی را که فقط عدهای از مردم معتقد به امامتش هستند، بپذیرد. معتصم از شنیدن این حرف رنگ به رنگ شد و تازه فهمید چه اشتباهی کرده. فردای آن روز به یکی از وزیرانش دستور داد امام جواد (علیه السلام) را به منزل خودش دعوت کند و به او غذای زهرآلود بدهد. امام جواد (علیه السلام) به او فرمود: « میدانید که من در مجالس شما حاضر نمیشوم».
وزیر گفت:«من فقط شما را دعوت کردهام. دوست دارم پا روی چشم من بگذارید و داخل خانه من بشوید. این را مایه برکت خانهام می دانم». امام جواد (علیه السلام) با اصرار صاحبخانه و بدون تمایل قلبی، دعوتش را پذیرفت.
امام وقتی وارد منزل او شد و قدری از غذایش را تناول فرمود، احساس مسمومیت کرد. مرکب سواری خود را طلب کرد و در پاسخ صاحبخانه که گفت« تشریف داشته باشید»، فرمود:« از خانهات خارج شوم، برای خودت بهتر است.»
پس از آن شب، امام جواد (علیه السلام) پیوسته در حال بیماری و تهوع به سر میبرد تا از دنیا رحلت فرمود.[۵]
مرقد امام جواد (ع)
آن حضرت (علیه السّلام)در قبرستان قریش در بغداد (کاظمین) در کنار قبر جدش، موسى بن جعفر (علیهما السّلام) به خاک سپرده شد.[۶]
==========================
منابع:
[۱]. شیخ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۲۷۳، ناشر کنگرۀ شیخ مفید، چاپ اول، قم، ۱۴۱۳ق؛
[۲]. نیشابوری، فتال، روضه الواعظین، ج۱، ص۲۴۳، انتشارات رضی، چاپ اول، قم، بی تا.
[۳]. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۵٫
[۴]. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۶٫
[۵]. بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۶٫
[۶]. اصول کافی، ج۱، ص ۴۹۲؛ شیخ مفید، الارشاد، ص ۳۱۶؛ طبرسى، أعلام الوری، ص ۳۴۴٫
امام جواد , هشت سالگی, کودکی امام جواد,دیباجی اصفهانی,مقالات دینی,ماجرای شهادت امام جواد,ماجرای شهادت امام نهم,ماجرای شهادت ,ماجرای شهادت امام جوادالائمه,داستان شهادت امام جواد, شهادت امام جواد,شهادت امام نهم,امام محمد تقی,پسر امام رضا,زندگی نامه امام جواد ,کیفیت شهادت امام جواد ,جوادالائمه , کودک امام, امامت , امامت امام جواد ,دیباجی, دروس خارج ,ساعت درس خارج۹۴ ,ساعت درس پایه ۹ ,دروس حوزه علمیه قم ,استاد دیباجی ,آیت الله دیباجی, سید محمد تقی دیباجی, درس خارج آیت الله دیباجی
بازدیدها: ۸۴