اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا
خانه » اخبار » سه علامت عالم

سه علامت عالم

درس اخلاق حضرت آیت الله دیباجی اصفهانی «مدظله العالی»

موضوع : نشانه عالم

تاریخ:  ۱۳۸۸

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏

 

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی ‏جَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِین‏ سَیَّمَا خَاتَمِهِم وَ أَفَضَلِهِم مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الأطْیَبِینَ الأَنْجَبین ‏سَیَّمَا بَقِیَّهَ اللَّه فِی الْعالَمِین بِهِمْ نَتَوَلَّی‏ وَ مِنْ أَعْدَائِهِم‏ نَتَبَرَّأ إِلَی اللَّه».

الامام امیرالمؤمنین سلام الله علیه :یَا طَالِبَ اَلْعِلْمِ إِنَّ لِلْعَالِمِ ثَلاَثَ عَلاَمَاتٍ اَلْعِلْمَ وَ اَلْحِلْمَ وَ اَلصَّمْتَ وَ لِلْمُتَکَلِّفِ ثَلاَثَ عَلاَمَاتٍ یُنَازِعُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَهِ وَ یَظْلِمُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَهِ وَ یُظَاهِرُ اَلظَّلَمَهَ .[۱]

امیرالمؤمنینسلام الله علیه فرمود: دانشمند[واقعى] داراى سه علامت هستند: دانش و بینش، حلم و بردبارى، سکوت و آرامش و وقار. براى عالم نماها و دانشمندانى که با تکلف، جامه علم را بر قامت نارساى خود پوشانده اند، سه نشانه وجود دارد: با دانشمندانِ برتر و والاتر از خویش با کردارهاى آلوده به گناه درگیر شوند و با آنان بستیزند و نسبت به دانشمندان زیر دست  از طریق قهر و غلبه ستمگرانه عمل کنند و دیگر آنکه از ستمگران و جفاپیشگان، حمایت و پشتیبانى نمایند.

علم: معنای اصلی و نخستین علم، دانستن در برابر ندانستن است. قرآن کریم به این معنا اشاره دارد که { هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ ۗ }[۲]،آیا یکسانند آنان که می‌دانند و آنان که نمی‌دانند؛ {وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ ۖ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ} [۳] یعنی: ما درقرآن مثالها از برای مردمان بیان می فرمائیم و نمی فهمند آنها را مگر اهل علم».و باز می فرماید: {و من یؤت الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا} [۴]  یعنی: هرکس حکمت و دانایی به او عطاء شده باشد خیر بسیار به او عطا شده است. پس علم در راس فضیلت ها و بلکه ریشه همه خوبی ها و غایت همه فضیلت ها است و برای همین است که علم امری مقدس است و ارزش انسان به علم اوست.

روایت از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله  که می فرمایند : «یا اباذر ساعتی نشستن در مجلسی که در آن گفتگوی علمی باشد بهتر است در نزد خدا، و محبوب تر است از بیداری هزارشب، که در هر شبی هزار رکعت نماز خوانده شود، و محبوب تر است از هزار جهاد درراه خدا، و از دوازده هزار مرتبه ختم قرآن، و عبادت یک سال که روزهای آن را روزه بگیرند و شبهای آن را احیاء بدارند. و هر که از خانه خود بیرون رود به قصد اخذمساله ای از مسائل علمیه به هر قدمی که برمی دارد خداوند عالم می نویسد از برای اوثواب پیغمبری از پیغمبران، و ثواب هزار شهید از شهدای جنگ بدر، و به هر حرفی که از عالم بشنود یا بنویسد شهری در بهشت به او عطا می فرماید، و طالب علم را خدادوست می دارد، و ملائکه و پیغمبران او را دوست دارند، و دوست ندارد علم را مگراهل سعادت.

پس فرمودند: «خوشا به حال طالبان علم، و نظرکردن به روی عالم بهتر است ازآزاد کردن هزار بنده و هر که دوست دارد علم را بهشت از برای او واجب است وداخل صبح و شام می شود با خوشنودی خدا و از دنیا نمی رود مگر اینکه از شراب کوثربنوشد و از میوه بهشت بخورد و در قبر کرم بدن او را نمی خورد و در بهشت رفیق خضر علیه السلام  خواهد بود» [۵]

از امام صادق سلام الله علیه روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «خداوندا! رحمت کن خلفای مرا. بعضی عرض کردند: یا رسول الله کیستند خلفای تو؟ فرمودند: کسانی که بعد از من بیایند واحادیث و آداب مرا روایت کنند و به مردم برسانند»[۶]

حلم : امام صادقسلام الله علیه می فرمایند: «اُطلُبُوا العِلْمَ وَ تَزَیَّنُوا مَعَهُ بِالحِلمِ وَ الوَقَارِ وَ تَوَاضَعُوا لِمَنْ تُعَلِّمُونَهُ العِلمَ وَ تَوَاضَعُوا لِمنْ طَلَبتُم مِنهُ العِلمَ وَ لَاتَکُونُوا عُلَمَاءَ جَبَّارِینَ فَیَذْهَبَ بَاطِلُکُم بِحَقِّکُم»[۷]؛ «علم را طلب کنید و خود را با توجه به علمتان به حلم و وقار زینت دهید و براى کسانى که به آنها علم مى آموزید، متواضع باشید و نیز براى کسانى که از آنها علم مى گیرید، خاضع باشید و همچون دانشمندان جبار و اشراف منش نباشید که باطل شما حق شما را از میان مى برد».

در روایتی دیگر امام صادقسلام الله علیه می فرماید : «اَلعِلْمُ خَلِیلُ المُؤمِنِ وَ الحِلْمُ وَزِیرُهُ وَ العَقلُ اَمِیرُ جُنُوده»[۸]؛ دانش دوست مؤمن و بردبارى وزیر و عقل امیر و پادشاه لشکریان مؤمن است.

صمت:حضرت آدم  علیه السلام نشسته بودند و فرزندان و نوه های ایشان مشغول بازی بودند یکی از آنان از حضرت آدم علیه السلام  پرسید: ای پدربزرگ چرا هیچ نمی گویی چرا هر چقدر ما سر و صدا می کنیم حرفی نمی زنی ؟

حضرت آدم m فرمود : وقتی به زمین هبوط داده شدم و به سبب استغفار خداوند توبه مرا قبول فرمود ، روزی جبرائیل به من گفت : یا آدم می خواهی آن مقام و منزلت قبل را بدست آوری ؟ و به همان درجه ای برسی که قبل از هبوط به زمین داشتی ؟ گفتم :بله ؛ جبرئیل گفت : قَلل الکلام ، کلامت را بسیار کوتاه کن کنایه از اینکه کم حرف بزن [۹]

عارفی را گفتند چرا اینقدر ساکتی و چیزی نمی گویی و فقط مستمع هستی ؟ گفت خداوند مرا دو گوش داده و یک زبان یعنی دو برابر حرف زدن باید گوش کنم (یعنی حرف زدنم باید نصف گوش دادنم باشد)

شیعه و سنى نقل کرده اند که «معاذ بن جبل» گفت: «با پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله  در سفر بودم، روزى صبح کردم در حالى که نزدیک آن حضرت بودم و با هم راه مى رفتیم، از ایشان خواستم که عملى را به من بیاموزند که مرا داخل بهشت کرده و از آتش جهنم دور گرداند، آن حضرت شروع به صحبت کرده کلماتى فرمودند تا رسیدند به این جمله که: آیا مى خواهى تو را به ملاک و ریشه نصایحى که کردم رهنمون سازم، گفتم: بله یا رسول الله، فرمودند: نگاه دار این را و به زبانشان اشاره کردند . معاذ عرض کرد: «یا نبى الله و انا لمواخذون بما نتکلم به»؟ آیا ما بواسطه آنچه مى گوئیم مورد محاسبه و مکافات قرار مى گیریم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله  :« ثکلتک امک یا معاذ» (مادرت به عزایت بنشیند اى معاذ) سپس فرمودند: «و هل یکب الناس فى النار على وجوههم (او على مناخرهم) الا حصائد السنتهم» (آیا غیر از این است که محصولهاى زبانهاى مردم، مردم را روى صورت به آتش مى اندازند؟[۱۰]

عالم باید سه خصوصیات داشته باشد علم ،صبر و شکیبائی و کم حرف زدن (سکوت) کسیکه عالم نیست ولی خود را عالم می داند (متکلف ) سه خصوصیت دارد :

با کسانیکه از او بالاترند از راه معصیت و نادرست نزاع می کند

به کسانیکه از او پائین ترند ظلم می کند چون بر آنان غلبه دارد

و ظالمین را یاری و کمک می نماید

خاطره شنیدنی حضرت آیت الله دیباجی اصفهانی مدظله العالی از استاد خود آیت الله العظمی اراکی رضوان الله علیه

این قصّه را از مرحوم آیت الله العظمی اراکی رضوان الله تعالی علیه نقل می کنم گاهی شب ها بعد از نماز مغرب و عشاء اینجناب همراه ایشان تا منزلشان می رفتم مدت محدودی هم به مجلس درس ایشان شرکت می کردم ؛ یک شبی در حالی که همراه ایشان بودن فرمود اگر کسی بخواهد علمیت مرحوم محدث قمی ) را بفهمد سفینه البحار را بخواند و اگر کسی بخواهد اخلاص ایشان را بفهمد مفاتیح الجنان آن مرحوم را. آن مرحوم ۶۲ جلد کتاب نوشته است بعد ادامه دادند  محدث قمی رحمه الله علیه در ابتداء طلبگی با دو نفر از طلاب برای تبلیغ به یکی از روستاهای قم میروند ایام عاشوراء بوده ؛ شب اول بالای منبر داستان ولید را میگوید که حاکم مدینه بود وبدنبال امام حسین سلام الله علیه فرستاد ؛ امام حسین سلام الله علیه به جوانان بنی هاشم فرمود همراه من تا خانه ولید بیایید اگر صدای من بلند شد شما به کمک من بیایید .ولید به امام حسین سلام الله علیه می گوید معاویه مرده و پسرش یزید جانشین او شده شما را دعوت کردیم بیعت کنید امامسلام الله علیه فرمود این مسئله ی نیست که فوراً تصمیم گرفته شود باید تأمل کرد ؛ مروان می گوید ای ولید یا از امام حسین سلام الله علیه بیعت بگیر یا او را همانجا بکش! ، هنگامیکه صدای امام  سلام الله علیه  بلند می شود که تو و امثال تو کوچکتر از آن هستند که از من برای یزید بیعت بگیرید جوانان بنی هاشم به کمک می آیند. محدث قمی) بالای منبر میگوید ای جوانان بنی هاشم کجا بودید در کربلا هنگامیکه امام سلام الله علیه فرمود «هل من ناصر ینصرنی» به کمک او بیایید شب دوم و سوم نیز همین روضه را خواند ؛ کدخدا با صدائی رسا و بلند  در مسجد می گوید : آشیخ تو که بلد نیستی روضه بخوانی چرا بالای منبر رفتی ؟!! هر شبی باید یک روضه بخوانی غیر از روضه شب سابق شما هر سه شب یک روضه خواندی شیخ عباس قمی )  دل شکسته از منبر پائین می آید و به خانه ای که با طلاب در آنجا بوده می روند  ؛ نیمه های شب بلند می شوند و چمدان خود را بسته و به طلاب دیگر می گوید، امشب فهمیدم گِل من گِل منبر و خطابه نیست ،من باید کتاب بنویسم و درس بخوانم …امشب هم می روم قم باقی طلاب هم با او همراه می شوند ،برف بسیار زیادی باریدن گرفته بوده و شیخ در برف بیابان به همراه چند طلبه دیگر به طرف جاده اصلی راه می افتد که سوار ماشین شده و به قم بروند ناگهان در بین راه کدخدا با داد و فریاد و خواهش و تمنا میخواهد که شیخ بایستد امّا شیخ مستعجل به راه خود ادامه می دهد کدخدا می گوید: شیخ تو را به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم می دهم شیخ عباس قمی رحمه الله وقتی نام حضرت زهرا سلام الله علیها را می شنود بلافاصله می ایستد و به حالت تعجب می پرسد چه شده ؟ کدخدا می گوید: دیشب در عالم خواب دیدم حضرت زهرا سلام الله علیها بَرات آزادی از جهنّم را به شیعیان و محبین می دهد رفتم جلو که بگیرم از من رو برگرداند و فرمود: چرا دل سربازان فرزندم را رنجاندی ؟! و به من نداد؛ شما برگردید تا شب عاشورا همین روضه را بخوانید و من شما را به قم میبرم شیخ عباس قمی ) و طلاب و کدخدا گریان برمیگردند  و شب ها در مسجد منبر می روند  و عاشورا همان کدخدا آنانرا به قم می آورد و بعد از آن محدث قمی)  به کار تالیف مفاتیح الجنان و سفینه البحار می پردازد.

والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته

تحقیق وتدوین ؛علی منصوری اراکی

[۱]اصول کافی ج۱ ص۳۷

[۲] سوره مبارکه زمر آیه ۹

[۳] سوره مبارکه عنکبوت آیه ۱۷

[۴] سوره مبارکه بقره آیه ۱۸

[۵] جامع الاخبار شعیری، ص ۳۷ با تقدیم و تاخیر بعضی از جملات.

[۶] بحار الانوار، ج ۲، ص ۱۴۴، ح ۴۲۰

[۷] منهاح البلاغه فی شرح نهح البلاغه ج ۱۲ ص ۱۴۴ – اصول کافی ج ۱ ص ۳۶ (صفه العلماء)

[۸] اصول کافی ج ۲ ص ۴۷ (خصال المؤمن)

[۹] نقل از آیت الله بهجت ره

[۱۰] ترغیب، جلد ۳، ص ۵۲۸.

بازدیدها: ۳۲

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*